امتیاز: ۰.۰ | مجموع آراء: ۰
ندیده است كه چشمم سیاهچال شده
تمام هستی ام از سوختن ذغال شده
ندیده است چنان رو به پیری ام كه دگر
به سوی چهرۀ من دیدنش محال شده
هنوز چشم به راهم هنوز منتظرم
اگرچه دوری ما سی و چند سال شده
به من چه؟ زنده گی من پُر است از پستی
برای خلق، خداوند متعال شده
مرا به آمدن روز نو فریب نده
كمی به این سر و وضعم ببین چه حال شده!
|