امتیاز: ۰.۰ | مجموع آراء: ۰
ای پرده دارِ آتشِ غم! هر نفس بسوز
یك عمر بس نبود تو را، زین سپس بسوز
با آرزوی خنده گل در بهار عمر
ای مرغ پرشكسته! به كنج قفس بسوز
می سوختی به حسرت و دیدی كه عاقبت
بر حال تو نسوخت دل هیچ كس؟ بسوز
چون غنچه باش پردگی درد خویشتن
زین غم كه نیستت به گلی دسترس بسوز
یك عمر همچو شمع همه شب گریستی
یعنی هوای سوختنت هست، پس بسوز
هر گوشه ای ز دامن آه سفر فتاد
در دست ناله ای، دگر ای هم نفس! بسوز
|