امتیاز: ۳.۷ | مجموع آراء: ۳
ما جهان را سر یک بوتل کنیاک زدیم
آتش از این دل شوریده به افلاک زدیم
دست دادیم، بُریدند؛ مگر خاموشیم
چون به دندان سگی یک سره مسواک زدیم
به مسلمانیِ ما یک سر مو شک نکنید
گرچه صد جملۀ کفری و خطرناک زدیم
دل ما از غم سرمایه و نان چیر نشد
درد داریم که برسینۀ خود چاک زدیم
حافظ از صوفی و میخانه و تزویر نوشت
ما گپ از فلسفه و مردی و تریاک زدیم
لاله هایی که سر راه شما روییدند
نیست جز ما که پس از مرگ، سر از خاک زدیم
|