امتیاز: ۰.۰ | مجموع آراء: ۰
من از دیار دور دست دوستی
به آشتی دهی شوق با نگاه آمدم
به التماس و لابه ها
زبان عاشقی شدم
سروده این ترانه را :
بیا یکی شویم باز هم
که جانپناه من تویی
نگو نگو نبوده ام
که جلوه گاه من تویی
به برای خیالم
بتاب! ماه من تویی
نگاه ناز میکند
امید طفره میرود
دو دست مهر نیز سست میشود
و من درین میانه شوق بی نیاز را
به دوش میکشم سبک
به دور میبرم ازین کهنسرای دشمنی
سرطان ۱۳۸۰
|